اگر تختی زنده یود…
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، در موضوع جهان پهلوان تختی، آنقدر درگیر حاشیه شدی که یادمان رفت به تفکر تختی فکر کنیم.
چند دهه همه به جنگ هم رفتند تا ثابت کنند حرفشان درست است. نیمی می گفتند تختی را کشتند و نیمی دیگر (که بابک تنها فرزندش هم در میان آنها بود) معتقد بودند تختی خودکشی کرده است. در میان گروه دوم هم شکاف هایی به وجود آمد. برخی معتقد بودند بسته شدن راه های کسب درآمد تختی را که دست خیر داشت و مدام دست گیری می کرد، به ایستگاه آخر رساند و عده ای دیگر بر این باور بودند که تختی با همسرش شهلا به مشکل خورد. شاید هم از تضاد فکری بین عروس و مادرشوهر (مادر و همسرش) کلافه شده بود.
جنگ بر سر کشته شدن یا فوت تختی، آنقدر سنگین بود که کسی به موضوع مهم زندگی تختی ورود جدی نکرد. تختی که در خاطراتش نوشته هیچ گاه در مدرسه شاگرد اول نبوده، در مدرسه معرفت و مردم داری شاگرد اول بود. مردانگی و مردمداری تختی، آفتی شد برای او تا در تیم ملی کشتی و میان هم عصرانش هم دشمن داشته باشد.
گویا زور آنها زیاد بود چون زمانه امروز ما را تفکر آنها سااخت. چون آنها ماندند و تختی رفت. گفتند بهتر که رفت. روزگار را آن طور که دوست داریم، می سازیم. دیگر کسی پیدا نشد که دنبال شاگرد چلوکبابی برود و خانه اش را یاد بگیرد و خرج درمان مادر مریض و زندگی اش را بدهد. دیگر کسی به جوان معلول شهرستانی فکر نکرد که پول درمان ندارد. دیگر کسی مدال المپیکش را برای خرج ازدواج تازه داماد شهرستانی به حراج نگذاشت. دیگر کسی پیدا نشد که مردم را جلوتر از خودش ببیند. همه را ببیند جز خودش. دیگر کسی نبود تا به دادستان نامه بنویسد و بگوید گلایه ای از هیچ کس ندارم.
اگر تختی زنده بود و می دید آدم های ورزش ما در این روزگار همه را مقصر می دانند جز خودشان، چه عذابی می کشید. اگر تختی بود و می دید آدمها برای انکه صندلی ریاست یک فدراسیون را بگیرند، چه تهمت هایی به دیگران می زنند، چه حالی می شد. اگر تختی بود و می دید آدمها از کنار دردمندی زمین خورده، چقدر آسان می گذرند، چه رنجی می کشید.
حال امروز ورزش و مدیرانش را خوب ببینید. بعد قضاوت اگر تختی با آن روح دست نیافتنی، امروز بود، چه می گفت و چه می کرد؟ اصلا می توانست اوضاع امروز ورزش ما را ببیند و زنده بماند؟
این خبر را در ارتباط ورزشی دنبال کنید.
منبع دانشجو